شعرهای دفتر من هیچ می دانی چه شد ؟
شعله و خاکستر من هیچ می دانی چه شد ؟
رفتنت بر عهد و پیمان خط بطلانی کشید
اعتقاد و باور من هیچ می دانی چه شد ؟
بعد تو دیگر کسی یادی از این تنها نکرد
چشم مانده بر در من هیچ می دانی چه شد ؟
لحظه تکرار تو در هر عبور از حادثه
زخم های پیکر من هیچ می دانی چه شد ؟
مستی من از تو و از همت چشمان توست
جام درد و ساغر من هیچ می دانی چه شد ؟
کاش می دیدی شکستم لحظه انکار تو
در وداع آخر من هیچ می دانی چه شد ؟
رفتی و آن حلقه را با خود نبردی یادگار
حرمت انگشتر من هیچ می دانی چه شد ؟
نیستی تا وقت گریه یار چشمانم شوی
گونه خیس و تر من هیچ می دانی چه شد ؟
رفتی و من ماندم و یک دفتر و صدها غزل
شعرهای دفتر من هیچ می دانی چه شد ؟
C†?êmê§ |